در گورهای دورهی مفرغ در آلمان نیز نمدهایی پیداشده که تاریخ آن به1400 ق.م میرسد. در گور سکاهای سده پنجم ق.م که در بخشهای پوشیده از برف و یخ روسیه مرکزی پیداشده اشیای نمدی زیادی چون پرده، قالی، عرقچین، جل اسب و پتو بهدستآمده است.
قبیلههای ترک که از این سرزمینها کوچ کرده و چادرنشینان ایرانی نیز تا به امروز استادان بیهمتای هنر نمدمالیاند. نهتنها کپنک نمدی با کلاه و آستین یکپارچه درست میکنند، بلکه در آرایش نمد با نقشههایی که از پشم رنگشده در دور نمد به کار میبرند استاد هستند. روشی که این چادرنشینان به کار میبردند ساده بوده و تا امروز هم مانده است. همچنین نمد در دوردستترین سرزمینهای شرق تا مغولستان و مرز کره امتداد دارد.
کهنترین نمدی که هست، در گنجینه سلطنتی «شوسویین» در نارای ژاپن از آنِ سال 752 ق.م است(2). این نمدها را از راه داد و ستد و یا پیشکش به ژاپن میآوردهاند. ولی کهنترین نمونههایی که از این صنعت بهدستآمده، از گورهای تپهمانندی که در پازیریک آسیای مرکزی در بازهی سال 1949- 1948 م. از آنِ ایران دوره هخامنشی است که یخزده ماندهاند. دستساختههایی چون کفپوش، جُل اسب، زیرانداز، آویزهی دیواری و نمدهای آذینی که شیوههای فنی شگرفی در ساخت آنها بهکاررفته، کاربرد بسیاری داشتهاند. نمدهای سنگینی که سر شیر و نگارههای دیگر بر روی آنها نقش شده و نیز زیراندازهایی با نگارههای سنتی ایرانی نشانه آن است که این نمدها در بن و ریشه خود در ایران ساختهشدهاند. پوپ از گزارش ابنحوقل، از خوش بافتی و ظرافت نمدهای سده دوازدهم هجری در شهرهای جهرم و قرقوب و بسته در فارس و نیز از نمدهای بسیار خوش بافت ساخت کرمان مینویسد.
به گفته داستانی مردمی، که در میان نمدمالان استانهای سمنان و مازندران زبانزد است، پسر حضرت سلیمان(ع) چوپانی بود که میخواست از پشم گوسفندانش پارچه ببافد. پسازآن که چندین بار در این آرزو ناکام شد دست از کوشش برداشت و از ناامیدی پشم را مشت کوبید و اشک اندوه بر آن ریخت. اشکها به درون الیاف پشم راه یافت و آنها را به هم چسباند. آنگاه او دریافت که از خیساندن و مالیدن پشم، پارچهای برایش ساختهشده است. بدینسان نخستین نمد «آفریده» شد و یاد پسر حضرت سلیمان تا اکنون به نام خدای نمدمالان شمال ایران زنده مانده است. این افسانه درباره آفرینش نمد، گواه آن است که نمدمالی کهنترین شیوه شناختهشده در بافت است و شاید نمد کهنترین شکل کفپوش دستباف است(3).
نمد از نگر گاه سازوارهای و طرح و نقش بسیار دلکش و درخور ستایش است. ساخت زیراندازهای نمدین، بسیار سادهتر از ساخت دیگر زیراندازها مانند قالی و گلیم است و با اینکه از نگر گاه اندازه مواد اولیه، تفاوت چندانی با قالی و گلیم ندارد؛ بااینهمه به سبب آسانی و تندی در فرایند تولید، بسیار ارزانتر از آنهاست.
امروزه نمد در بیشتر جغرافیاهای ایران ساخته میشود؛ که بیشتر آنها در استهبان فارس، گیلان، گلستان، مازندران، سمنان، دامغان، قوچان، کرمانشاه و... هستند. اگرچه به انگیزه ارزانی قیمت نمد، بیشتر استفادهکنندگان آن، کوچنشینها و روستاییان هستند ولی نمد با نگارهها(نقوش) زیبا، مایهدار و رنگآمیزیهای دلپذیر از توجه هنردوستان و دوستداران و هواداران اصالتهای بومی این سرزمین نیز برخوردار بوده است(4).
در این میان اما استان گلستان با وجود گمنام ماندن نسبی در صنعت نمدمالی، یکی از مهمترین جغرافیاهای نمدمالی کشور بوده که دو گونه دیگرگونه از هم، در جغرافیاهای گوناگون آن مالیده میشده و خوشبختانه هنوز نابود نشده است.
نمد در متون ادبی
نویسندگان گذشته از دوره هومر و پسازآن، دربارهی نمد سخن گفته و آن را بیشتر از آنِ ایران میدانند. نمد، واژهای پهلوی با واگویی(تلفظ) اصلی namat است که بیشتر مردم برای زیرانداز از آن استفاده میکردند و یا قلندران و درویشان از آن کلاه، نیمتنه، بالاپوش و کپنک kapanak ساخته و میپوشیدند. این واژه در انگلیسی به معنای felt و feltwadبهکاررفته و به نمدمال feller و به نمدمالی felting میگویند. همچنین آنها فعل to full felt را برای نمد مالیدن استفاده میکنند(5).
نمد در نوشتههای نظم و نثر فارسی بسیار آمده است. مولوی در مثنوی معنوی آورده: سالها او را به بانگی بندهای/ در چنین ظلمت نمد افگندهای. و یا در سمک عیار: آن جوان نمدپوش... سر عیاران است.... در مجمعالاصناف: چون یار جفا پیشه نمدمال بود/ ما پیر نمدپوش و قلندر باشیم. در امثالوحکم دهخدا: کسی که بود مر او را از این نمد کلهای است- و یا منم که بدین سیرت و بدین سانم. خاقانی هم آورده است: مسند از تخت و مخده ز نمط برگیرند/ حجله از بهو و ستاره از حجر بگشایید6.
درگذشته بهجای نمدمالی، نمدگری و کسی را که در این شغل بود نمدگر میگفتند. و نمدپوش کسی بود که پوشاکی نمدی پوشیده باشد. همچنین کنایات ویژه نمد نیز فراگیری داشت؛ نمد افکنده کسی بود که درجایی بود و باش(اقامت) کرده و قرار یافته است. و یا مراد از نمدپاره، مایه و معیشت اندک بود. از سوی دیگر در پزشکی عامیانه، وقتی کسی خراش و زخمی برمیداشت نمد را میسوزاندند و سوخته آن را روی زخم میگذاشتند که موجب انعقاد خون میشد.
جغرافیاهای نمدمالی
نمدمالی در جغرافیاهای گوناگون گلستان تا بابل و آمل و رامسر و کلاردشت در مازندران و کرمانشاه و فارس انجام میشود. کوچنشینان ترکمن نیز نمد را برای پوشش سقف و اسکلت چوبی آلاچیق خود مالیده و گونهای نمد خوش بافت نیز با نگارههای گوناگون برای زیرانداز کردن کف خانه استفاده میشد. نمدمالی در جغرافیاهای اصفهان بروج و بختیاری نیز فراگیر بوده است. در کرمانشاه در شهرهای قصرشیرین سرپل ذهاب، اسلامآباد غرب و کرند مالیده میشود. نمدمالی در استان گلستان به دو جغرافیا دستهبندی میشود که بیشترین تمایز آنها درزمینهی نگارههاست؛ یکی نمدمالی ترکمن است که از گونههای مهم و شناختهشده نمدمالی ایران است و دیگری نمدمالی کوهستان، که در بیشتر روستاهای کوهستانی و کناره جنگلی جغرافیای جنوب استان مالیده شده و میشود. اینکه چرا تنها در این دو جغرافیا مالیده و استفاده میشده به ویژگیهایی مانند سردسیر بودن جغرافیای زیست و نگهداری گوسفندان به عنوان بنیان اساسی در اقتصاد دامداری، در بهرهوری آنها از نمد، کنش پذیری بسیار داشته است(7).
الف- نمدمالی ترکمن: اوغوزها که ترکمن بخش از آن هستند نزدیک سده دهم میلادی پوشاکی از پشم و نمد داشتهاند. همچنین آنها از چکمههایی از نمد استفاده میکردهاند. این قوم در زندگی خود در ورارودان(ماوراءالنهر) در سدههای نهم تا یازدهم میلادی نمد را چون یکی از کالاهای بازرگانی دانسته و از آنکه در جهان اسلام به «نمد ترکی» شهرت داشت در داد وستد استفاده میبردند. در زبان ترکمنی به نمد کچه keche یعنی نمد سفید یا خاکستری و به نمدمالی کچهباسماق kechebasmagh میگویند که ترکمنها آن را برای پوشش اسب، زین و پوشاندن دیوارهای آلاچیقها و... استفاده میکردند. کچههای تیره را برای زیرانداز کردن کف و دیوارهی آلاچیقها بهکاررفته میروند و این گونه نمدها گاهی دارای نگارههای آذینی هستند. بهترین نمد نیز، از آنِ قوم یموت است. هماکنون این هنر بیشتر در میان جغرافیاهای یموت نشین فراگیر است؛ چراکه پرورش و نگهداری گوسفندان در خانوادهها همچنان وجود دارد. اما درگذشته در شهرستانهایی چون گنبدکاووس، کلاله، گمیشان و روستاهایی همانند آلتینتَخماق و... فراگیری داشت(8).
چون مالیدن نمد نیاز به توانایی بدنی بسیار دارد، برای همین در بیشتر جغرافیاهای ایران، نمدمالی به دست مردان انجام میشود؛ اما نمد ترکمن را تنها زنان میمالند. در زبان ترکمنی، ده یا روستا را اوبه obe میگویند اما در بین نمدمالان به میدانگاهی در روستا گفته میشود که زنان فامیل در آنجا به خانوادهای که میخواهد نمد بمالد کمک میکنند.
ب- نمدمالی کوهستان: بیش از همه روستاهای کوهستانی شهرستانهای گرگان، علیآبادکتول، رامیان، مینودشت، و گالیکش به عنوان خاستگاه اصلی این نوع نمد بشمار میآید. هرچند شاید در روستاهای غیر کوهستانی نیز نمدمالی وجود داشته باشد. آنان به نمد، لِمَد lemad میگویند.
فرایند نمدمالی
شیوهی نمدمالی و ساخت نمد از زمانهای گذشته تاکنون دگرگونی نداشته و در جغرافیاهای گوناگون کمابیش یکسان است، اما موادی که به پشم میافزایند گوناگون است. برای نمونه، در مازندران آب خالص، در کرمانشاه و فارس صابون کاربرد دارد.
فرایند مختلف نمدمالی در استان گلستان
کمابیش نمدمالان کارشان را از آغازین روزهای فروردین آغاز کرده و در انتهای مهر پایان میدهند. بهترین پشم در کار نمدمالی، پشم ششماهه نخست سال یا بهاره گوسفند و از نژاد خوب آن است و در ایران از جغرافیاهای خراسان، آذربایجان، فارس لرستان، خوزستان، کردستان، باختران و اصفهان بهدستمیآید. برای زمینه نمد نیز بیشتر از رنگهای طبیعی پشم همچون سفید، سیاه، بور و قهوهای(شتری) و برای نگارههایش از پشمهای رنگشده بارنگهای گوناگون استفاده میشود. در این بخش، نمدمالان پشمها را از دیدگاه رنگ و گونه، ردهبندی نموده و هر کدام را جداگانه شسته و در آفتاب خشک میکنند(9).
ساخت چارچوب(قالب): اندازهی فرآوردههای نمدی استاندارد نیست و بستگی به درخواست خریداران دارد. نمد ترکمنی به ریخت منحنی است و چگونگی اندازهگیری آن با وجب دست که در ترکمنی به قاریش زبانزد است انجام میگیرد. در هر کارگاه نمدمالی از چارچوبهای حصیری یا چیقهای گوناگونی استفاده میشود. چگونگی ساخت چارچوب نیز، اینگونه است که نی جگن و نخ پشمی به اندازه فرآورده درخواستی را خود نمدمال بهویژه در جغرافیاهای ترکمننشین میبافد. به جز این، به حصیرباف سفارش ساخت داده میشود. درگذشته نی، یکی از نیازمندیهای زندگی روستاییان گرگان و دشت و ترکمنان بود که امروزه بیشتر ابزار نمدمالی است و بدون این حصیرهای نیی، کار نمدمالی نشدنی است. اما هماکنون نمدمالان کوهستانی بهجای حصیر از کیسههای پلاستیکی استفاده میکنند و تا چند سال گذشته از گونی بهره میبردند.
شاد کردن(حلاجی) پشم: مالیدن و ساخت یک فراوردهی نمد کمابیش یک روزه انجام میشود و نمدمالان بیشتر دونفره کار میکنند. صبح تا ظهر به شاد کردن پشمها میگذرد و پس از ظهر کار اصلی آغاز میشود. در این بخش، نمدمال پشم جور شده را با شانه و کمان و هشته، شاد کرده تا خوب آمادهی مالیدن شود. اما در برخی از جاها، پیش از شاد کردن با دست آن را به کارگاههای پشمریسی میدهند تا جداگانه هرکدام از پشمها که پیش از آن ردهبندیشده شاد شود. در استان گلستان شاد کردن پشم را خود نمدمالان انجام میدهند. روش دیگر شاد کردن و پشم زنی روش ماشینی یا صنعتی است که توسط ماشینهای ویژهای انجام میشود.
رنگرزی: بنمایهی نمد، پشم گوسفند به رنگهای طبیعی مانند سفید، قهوهای، سیاه و یا درهمآمیختهای از آنها (بور) برای زمینه و اندکی پشم رنگشده به رنگهای گوناگون برای درستکردن نگارههاست. در برخی جاها، پشم زمینه را هم گاهی رنگ میکنند و در جاهای دیگر، گاه برای نگارهها روی نمد نیز از پشم خودْرنگ استفاده میکنند(10). چنانچه مالیدن نمدهای رنگین یا نمدهای خودرنگ با نگارههای رنگینِ دلخواهی تولیدکننده یا خریدار باشد نمدمال پس از شاد کردن، آن بخش از پشمهایی که بایستی رنگشده استفاده شود، رنگ میکند و پس از خشککردن آنها کار خود را آغاز میکند. البته هماکنون در استان گلستان بیشتر از پشمهای خودرنگ استفاده میشود.
نگاره(نقش)زنی
جغرافیاهای ترکمننشین و فارس نشین استان گلستان همچون دیگر استانهای کشور در یک ویژگی مشترکاند اینکه نخست، نگارههای نمدی را ذهنی بر روی چارچوب نمد پیاده میکنند و دیگر اینکه، این نگارههای گوناگون را بیشتر نمدمالان مانند گنجینهای از پیشینیان خود، سینه به سینه به ارث بردهاند.
1-در جغرافیاهای ترکمنی: نمدمال در این بخش، چارچوب حصیری(در زبان ترکمنی به آن قامیش میگویند) و یا حصیر را بر روی زمین گسترده(برخی از نمدمالان پیش از حصیر، پارچه کرباس را پهن کرده آنگاه حصیر را بر روی آن میگذارند) و با پشمهای رنگین، نگاره دلخواه را بر روی آن درست میکنند. اینگونهی حصیر که چارچوبی برای نمدمال بشمار میآید از گونهای الیاف نباتی ساخته میشود که خود نمدمال آن را میبافد. چراکه حصیربافی خود یکی از صنایعدستی است. حصیر را یا از برگ درخت خرما و یا از ترکه(شاخه نرم درختان) و یا گونهای الیاف نباتی به نام لیق و یا از نی مثل نی باتلاقی و یا نی باغی و همچنین نی خیزران یا بامبو زبانزد به هندی میسازند.
نگارهزنی در جغرافیاهای ترکمننشین نخست با رنگ سیاه آغازشده، سپس با رنگ قرمز دورگیری میشود(گاهی نیز این بخشبندی دیگرگونه است). هنگامیکه نگاره زنی انجام شد همه زمینه را با پشمهای رنگ روشن که درازایشان کوتاهتر است(پشم بره که در زبان ترکمنی به آن قوزییونگ میگویند) میپوشانند. اگر نمدمال بخواهد نمدی دورو داشته باشد پسازآن پشمهای رنگین را همخوان با طرح، روی پشمهای کوتاه کنار هم میچینند. برخی از نمدهای استان گلستان دورو بوده و نگارهی پشت نمد سادهتر از نگارههای روی آن است. برای ساخت نگارهها، پشمهای رنگین را مانند رشتههایی درآورده و چون نگارههای گوناگون بر روی حصیر درست میکنند. در این بخش، همزمان با نگاره زنی، آب و محلول صابون را بر روی پشمها میپاشند و کار افزودن پشم را با توجه به نازکی و یا کلفتی نمدی که ساختش را در دست دارند، چنان کش میدهند تا پشمها روی چارچوب همسطح گردد. سپس دوباره محلول آب و صابون میپاشند.
2-اما در جاهای کوهستانی اندکی تفاوت دارد. فارسها پس از پهن کردن چارچوب، برای درستکردن نقشه، الیاف پشم شادشدهی رنگی را همانند یک فتیله(در برخی مناطق کوهستانی به اسم مَل mal به معنای ساقه انگور نامیده میشود) درمیآورند. بدین گونه که الیاف را با پیچاندن به دور دست خود میکشند و با پیچاندن آن بین دو دست و مالیدن آن با کف دست بر روی زانوی پا، الیاف را مانند فتیله نزدیک به قطر یک سانتیمتر درست میکنند. سپس در جاهای خالی و بین فتیلهها، بیشتر از پشم قرمز استفاده میکنند. فتیلهها در زبان ترکمنی سوماک نامیده میشوند.
مالیدن نمد: هنگامیکه کار نگارهزنی پایان پذیرفت، پشم شادشده ویژه متن را به کلفتی یکسان روی نگارهها میریزند، سپس به اندازهی دلخواه روی پشمها محلول نیم گرم آب و صابون ریخته و آن را به همراه حصیر و کرباس زیرین آن، لوله میکنند و با طنابی دور آن را میبندند و کار سخت و توانسوز مالیدن نمد آغاز میشود.
در این بخش، همراه واردکردن فشار، نمد لوله شده را از این سر به آن سر کارگاه میغلطانند و هرچند یکبار آن را بازکرده و محلول آب و صابون را میافزایند تا الیاف آن بهتر درهم بروند. چون در هنگام مالیدن نمد، کنارههای آن از کنارههای حصیر فراتر میرود، کنارههای نمد را تازده و روی نمد برمیگردانند و دوباره نمد را با حصیر و کرباس لولهکرده و کار مالش نمد از سرمیگیرند. نزدیک به غروب کار نمدمالی پایان مییابد؛ سپس آن را بهاندازه سه تا چهار روز در فضای بازمیگذارند تا رطوبتش خشک شود. در جغرافیاهای ترکمننشین نمدمالان پشمها را با حصیر لوله شده میبندند و سر هریک را به دست یک نفر داده و خلاف جهت هم، حصیر را به حرکت درمیآورند. در این بخش، چندی آن را با پا ورز میدهند. پسازآن حصیر و نمد را بهجای دیگر برده؛ آنگاه حصیر را بازنموده و تنها نمد را لولهکرده، و در دو سوی نمد لولهکرده دو وزنه سنگین گذارده تا هنگام مالش لبههای آن صاف گردد. بیشتر زمانها، برای هر50 سانتیمتر مالیدن نمد به یک نفر برای مالش نیاز است. نمد هم در درازا و هم در پهنا مالیده میشود. هنگام نمدمالی پیاپی بایستی آب گرم ریخته و آب و صابون بپاشند. یک روز مالیدن نمد زمان نیاز است؛ پسازآن، نمد مالیده شده را در آفتاب پهن کرده تا خشک و استفاده گردد.
در جاهای کوهستانی پس از پایان کار نگارهزنی، برای یک نمد 2 یا 3 متری، پشمهای شاد شده ویژه متن را به کلفتی 15 الی 20 سانتیمتر بر روی ملها و پشمهای قرمز میریزند. آنگاه آب ولرم را با آبپاش و یا جارو به آهستگی همهجای نمد میپاشند تا خوب خیس شود. پیچیدن چارچوب نمد و پشم پهنشده دور چوبی بلند و یا لولهی پلیکانی، بخش دیگر نمدمالی است که پس از پیچیدن، آن را با طناب میبندند. از این بخش، کار مالش به آرامی آغاز میشود و نزدیک نیم ساعت زمان میخواهد تا پشمها به هم بچسبند.
نخستین بخش از مالیدن نمد که پایان یافت، طناب را باز میکنند و آن را آرایش میدهند. هنگامیکه لبههای نمد را صاف و یکدست کردند دوباره نمد را آب میزنند و باز پیچانده و میمالند. زمان این بارهی مالش نیز نزدیک نیم ساعت است؛ ولی سختتر مالیده میشود.
بخش سوم مالش ازاینجا آغاز میشود که نمد را باز میکنند و چارچوب را کناری میگذارند. نمد را به دور خودش میپیچند تا به کار کامل پشمها درهمتنیده شوند. این بخش، دستکم یکی دو ساعت به درازا میانجامد. در پایان نمد را باز و در زیر آفتاب پهن میکنند تا خشک شود. شیوه کار نمدمالی از دیرباز تاکنون دگرگونی چندانی نداشته و تفاوت کار نمدمالان جغرافیاهای گوناگون ایران اندک است.
نگارهها(نقوش)
نگارههای نمد نه چون دستبافتههایی چون قالی، گلیم، پلاس و... که ذهنی و تصوری در باطن و ضمیر هنرمند وجود دارد. نگارهها با فتیلههای رنگی که از پیش آمادهشده، بر روی چارچوب نمد طرحریزی میشود و این بخش از مهمترین و حساسترین بخشهای نمدمالی است(11).
طرح و نگارههای نمد ترکمنی از بیهمتاترین نگارهها در گوناگونی و پرشماری در هنرهای سنتی ترکمنان به شمارمی رود. برخی از این نگارهها بر پایهی ایل، جغرافیا و نگاهی زنان هنرمند به پیرامون خود دیگرگونه است. اما بیشتر نگارههای نمدها بهویژه در دو ایل بزرگ ترکمنها یموت و گوگلان، یکی و از گذشته تاریخی و فرهنگی خود بر پایهی ویژگیهای محیطی سرچشمه گرفتهاند.
بیشترین نگارهها در میان ایل یموت عبارتند از: بوستانی، آلاجه، قوچق(شاخ قوچ)، امزگنقشemzegnaghsh، ساریایچیان(عقرب)، گل، کچهنقش، تیرانا، گزرمن، توینک نقش، دیهگزی(چشم شتر)، بستان نقش، دورتامزگ، تاریمنقش و... طرح قوچ نیز در بیشتر دستبافتهای ترکمن کاربرد دارد که از اصلیترین طرحهای نمد است. برای همین به عنوان طرح کچه(نمد) نقش زبانزد است. شاخ قوچ یکی از نمادهای مهمی است که در طراحی نمد ترکمن کاربرد بسیار دارد. قوچ به عنوان نشان و نماد توانمندی و باروری در تاریخ فرهنگی این قوم جایگاه بسزایی دارد که نگاره آن را میتوان جدای از دستبافته، در سنگقبرها و بالای درب خانهها از جنس سنگ و چوب به ریختهای گوناگون دید. ساریایچیان به عنوان نشان دور کردن بدی و بلا در کناره بیشتر نمدها و قالیهای کوچنشینان بزرگ ترکمن نقش بسته است. در نمد کوهستان نیز به نگارههایی چون سر عَلَمی، ترکمنی و ریز نگارهها برمیخوریم.
دستافزارها(ابزار)
در مالیدن نمد از دستافزاری چون چارچوب نمد، کمان شاد کردن، چاقو و چخماق استفاده میشود و البته پشم و آب و صابون نیز مواد اولیهی آن بشمار میروند. هشته نیز از همین دستافزار است که مانند گوشتکوب است و برای شاد کردن پشم با کمان به کارمی رود.
فراوردههای نمدی
نمد بهجز کاربردهایی چون زیرانداز، برای جل اسب(زیر زین)، خورجین، پادری، پوشش آلاچیق، تنپوش چوپانان(کپنک)، بقچه، جانمازی و... کاربرد دارد. از ویژگیهای پوشاک نمدی آن است که بهجز نگهداری از سرمای زمستان، از گرمای تابستان هم جلوگیری میکند و بیشتر آنها سبک هستند. بیشترین کاربرد نمد، زیرانداز است. اما در برخی از جاهای استان برای پوشاک نیز از آن استفاده میشود. برای نمونه، در روستاهای فارس نشین استان، چوپانان از نمد چوقا jugha (روانداز مردان) برای کیسهخواب هنگامی که برای نگهداری دام به جنگل و کوه و دشت میروند استفاده میکنند که همانند بسیاری به پالتو دارد و مردم کوهستان به آن لمدْدوشی و ترکمنها، کوینککچه میگویند. رویه آن از چوقا و درون آن از نمد است؛ که این دورویه به هم دوخته میشوند تا گرمای بیشتری درست کنند. یا کپنک که چوپانان هنگام نگهداری از گله در کوهها به تن میکنند.
بومیهای گلستان به نمدی ساده بیهیچ نگارهای که چوپانان در سردسیر برای زیرانداز استفاده میکنند و نیز به جل نمدین اسبان، چیدان jeydan میگویند. همچنین به نمدهای دایرهای با قطر نزدیک یک متر، زیرمنقلی گفته میشود که در بن خود، برای زیرانداز کردن زیر منقلها کاربرد داشته است. نمد جانمازی نیز که بیشتر در اندازههای کوچک مالیده میشود بهاندازه20/1×80 سانتیمتر است. این گونه نمد را کمابیش مانند مستطیل و یا دایرهای میمالند. از سوی دیگر، نمد آذینی که به ریختهای گوناگون مربع، مستطیل، بیضی و دایرهای مالیده میشود در اندازههای بسیار کوچک، آذینبخش خانه روستاییان و حتا شهریها میشود. نمدهای آذینی به ریخت روتاقچهای و یا تابلو استفاده میشوند و تنها برای پیشکشی به یکدیگر داده میشود.
نمدمالی ماشینی
فناوری و صنعت پیشرفته به آسان شدگی کار نمدمالی نیز دستیافته و دستگاهی ساختهشده که از زمان بهکاررفته برای نمدمالی کم کرده است و بهآسانی با اندک زمان میتوان نمدمالی انجام داد. البته کاری که دستگاه نمدمالی در فرایند نمدمالی انجام میدهد تنها مالش نمد است و دیگر بخشهای آن را نمدمال و به همان شیوه گذشته انجام میدهد. اینگونه که نمدمال پس از آنکه طرح و نگاره را بر روی چارچوب ریخته، آن را در دهانه ماشین نمدمالی میگذارد و دستگاه با اهرم خود بارها ضربههای سهمگینی بر آن میزند که سخت شدن الیاف پشم را در پی دارد.
پیشههای وابسته
کلاهمالی: در جاهای کوهستانی استان گلستان به جز نمد، کلاهمالی نیز فراگیری دارد. کلاههای نمدیِ تخممرغ شکل که شیوه بافتن آنها همانندی بسیاری به نمدمالی دارد. این کلاهها بیشتر از پشم قهوهای(شتری) و برخی نیز مشکی مالیده میشود. دورتادور این کلاه به جز بخش جلویی آن لبه دارد که در هنگامه سرما روی گوشها را میپوشاند. کلاهی نمدی در دیگر جغرافیاهای کشور نیز فراگیری دارد و یکی از رشتههای صنایعدستی بشمار میرود.
برای مالیدن کلاه، پشم را بیشتر با کرک بز درآمیخته و آن را با قلیا شسته، چربیاش را میگیرند. سپس آب میکشند و پس از خشک شدن آن را با شانه پشم، شانه میکنند و یا با کمان شاد کردن، میزنند. پشم زدهشده را به شکل دایرهای که دو برابر اندازه کلاه است درآورده و آن را انگاره مینامند. هنگامیکه کلفتی آن یکسان شد آن را روی تاوه(توده) گذاشته و زیر آن آتش زغال چوب قرار داده و بهآرامی گرم کرده و از هم باز میکنند.
گاز یا قصار ghassar و یا نمدمال یا کلاه مال این انگاره را با آب صابون که توی ظرف گلی در نزدیکی او قرار دارد پف و نم میزند. هنگامیکه پشم و آب صابون گرم میشود آن را با دست نخست بهآرامی و سپس به سختی فشار داده و دوباره رها میکند. همینکه نمد شکل گرفت با لشتک پنبهای همواری، وسط انگاره میگذارند که اندازه آن کمابیش بهاندازهی قطر کلاه است. آنگاه یک انگاره دیگری که از پشم زدهشده و اندازهی آن کوچکتر از انگارهی نخست است روی بالشتک گذاشته و سپس نمد رویی را روی زیری میکشند و دو تکه را به هم میچسبانند یا به زبان این پیشه، لب میگیرد. آنگاه، همهی آن را در آب صابون فرومیکند. پس از اینکه کمی آن را میچلاند روی یک تهقماش پنبهای گذاشته و هر دو را نورد میدهد.
به عبارت دیگر، انگاره و پارچه، کلاهمالی را تبدیل به یک لوله میکند و بدین ترتیب از درهمرفتگی نمدها جلوگیری میکند. این چونه را توی کاسه آب صابون گرم گذارده و با دو دست و یک پا مالش میدهد و این کار نمدمالی نزدیک 10 الی 15 دقیقه زمان میخواهد. پسازآن نمدمال با باریکبینی، آن را از هم بازکرده میانه انگاره را پاره و سوراخ آن را گشادتر میکند. بالشتک را بیرون آورده و هر بخشِ بازشده را به شکل گوشه درمیآورد. گاهی نمد را چارچوب میزند و گوشه را کامل میکند و دوباره آن را توی کاسه آب گرم میگذارد که مشته شود. تا اینکه ریخت کلاه با انباشتگی(تراکم) دلخواه به دست آید. ضمن کار پارههای نازکی باکمی انگاره پشمی اضافه کرده آن را میمالد.
در برخی از نوشتهها آمده این کلاه به نام کلاه مادها زبانزد است. تنها آذین بر روی کلاهی نمدی، یک نوار قیطانی در لبهی کلاه بوده است که امروزه کمابیش برافتاده است(12). نگارههای بهجامانده در تپهی قالایچی در بوکان از دورهی مانویان و همچنین تاجهایی از دوره ساسانیان، آشکار میکند که یک نیمتاج بر روی کلاه نمدی پوشیده میشده است. جنگجویان هخامنشی و افسران مادی از کلاه نمدی استفاده میکردند. کلاهی همانند به این کلاه، هنوز توسط کوچنشینان ایرانی چادرنشین استفاده میشود(13).
پالاندوزی: شیوه ساخت پالان، اینگونه است که موی اسب و کاه را دور یک قاب چوبی گردآوری کرده و با نمدهای پشمی دستباف و حاشیهدار آن را میپوشانند. دوخت دور لبه آن با جوالدوز که با کفدستی آهنی(کفی) فشار داده میشود، انجام میگیرد. برای دوختهایی که بایستی از یک سوی پالان تا سوی دیگر آن کشیده شود با درفشی که بلندی آن نزدیک 5/1 متر است آن را سوراخ کرده و نخ پشمی محکمی را از یک سوی سوراخ فروکرده و از سوی دیگر با چارچوبی آهنی به نام شاخ بیرون میکشد و کاه را با مشته آهنی بی دسته میکوبند که سر جای خود قرار گیرد.
پالان که به صورت فرشینه کیسهای بزرگ است که از میانه دو دهانه دارد. آن را بهگونهای بر پشت حیواناتی چون الاغ و اسب میاندازند، که هر بخش آن در یک سوی حیوان به شیوه یکسان آویزان میشود. بخش زیرین پالان را از نمد میدوزند که میتواند علت این کار در گرم نگهداشتن تن حیوان و یا کمتر فشار آمدن به حیوان باشد. در ساختن پالان نمد، پارچهی برزنت بسیار کلفت، موکت، نخ پشمی محکم و کلفت و کاه استفاده میشود که بسیار اندک و قابلدستیابی در هرجایی هستند.
منابع:
1-خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران
2- پایگاه اینترنتی علمی پژوهشی فرش ایران
3- سیری در صنایعدستی ایران، جی کلاک، انتشارات شاشین اینساتسو، توکیو، 1977م.، ص 51
4-سیری در صنایعدستی استان گلستان، واحد تحقیقات معاونت صنایعدستی استان گلستان، ناشر معاونت صنایعدستی استان گلستان، چاپ اول 1384، ص 42
5-فرهنگ دانشگاهی انگلیسی به فارسی آریانپور(دو جلدی)، دکتر عباس و منوچهر آریانپور کاشانی، چاپ دوازدهم 1371، انتشارات امیر کبیر، ص 781
6-فرهنگ فارسی معین، دکتر محمد معین، انتشارات امیر کبیر، ج 4 ، ص 4814
7-سیری در صنایعدستی استان گلستان، ص 31
8-اوغوزها(ترکمنها)، فاروق سومر، ترجمه آنادردی عنصری، گنبدکاووس، انتشارات حاجی طلایی، 1380، ص 94
9-پژوهش بررسی وضعیت نمدمالی در شهرستان مینودشت، محسن خسروی، مدیریت میراث فرهنگی استان گلستان، فروردین 83، ص65
10-پژوهش بررسی وضعیت نمدمالی در شهرستان مینودشت، ص 67
11- پژوهش مطالعات قومباستانشناسی پروژه دیوار تاریخی گرگان(بررسی هنر سنتی: نمدمالی و سوزندوزی در روستای سقرتپه بخش گمیشان شهرستان ترکمن)، فریدون اونق، مدیریت میراث فرهنگی استان گلستان، پاییز 1382، ص10
12-پایگاه اینترنتی دوخت
13-دایرهالمعارف هنر، سید ابوالقاسم سیدصدر، انتشارات سیمای دانش، چاپ اول 1383، ص 806
* گزارش از جعفر خاندوزی، کارشناس صنایعدستی استان گلستان
انتهای پیام/